چکیده داستان
مایکل که سالها عضو گروههای جرایم سازمانیافته بوده و برای رئیس گروه خلافکاران، رونی فیلان کار کرده است، وقتی رونی به بازنشستگی اشاره میکند، مایکل نیز به زندگی دیگری فکر میکند. زیرا او برای اولین بار در زندگیاش، عاشق شده است. برای اولین بار، فراتر از روزمرگی را میبیند، آینده را میبیند: چیزی برای به دست آوردن و چیزی برای از دست دادن…
دیدگاه بینندگان
