▪️تاد مکگوان
ـــ سینمای دیوید لینچ؛ تحلیلی بر پایۀ اندیشههای فروید، لَکان و هگل ــ ترجمه محمدعلی جعفری
ـــ گئورگ ویلهلم فریدریش هگل: وقتی والدین به کودک حیات میبخشند، مرگِ خود را رقم میزنند.
ـــ فرآیند تولید سرمایهداری صنعتی با ایثار کارگرانی ممکن میشود که به جای لذت بردن، کار میکنند. تولید در نبود این ایثار مداوم، متوقف میشود. صنعت سرمایهداری به این معنا از لذت کسانی که برایش کار میکنند تغذیه میکند. اما لذت فداشده صرفاً ناپدید نمیشود. ماشینهای صنعتی تجلی لذت ازکفرفتۀ کارگرند: ماشین با نوعی سرزندگی که کارگر از آن محروم است کار میکند. فرآیند تولید سرمایهداری لذت را با محصول جانبیِ خود ــ ارزشِ افزوده ــ به نمایش میگذارد. به نظر مارکس، سرمایهدار یکسره ارزش کار کارگر را با پول جبران میکند، اما آنچه بدون جبران به جیب میزند ارزش افزوده است که از بهرهوری کار تولید میشود. ارزش افزوده به سرچشمۀ سود سرمایهدار بدل میشود و آشکارا به آنچه کارگر فدا کرده اشاره میکند.
بین کارگری که لذت خود را در راه ماشین فدا کند و والدینی که لذت خود را در راه کودک فدا کنند شباهت مستقیم وجود دارد. ماشین به جایِ کارگر و کودک به جای والدین از لذت برخوردار میشوند. در هر مورد شخص لذت را به این امید فدا میکند تا بیش از آنچه فدا کرده به دست آورد ـــ یا به شکل ثروت آینده یا لذتجویی غیرمستقیم کودک که فرصتهایی خواهد داشت که والدین او نداشتهاند. سرمایهداری از ساختار بازتولید بشری به این منظور بهرهبرداری میکند تا سوژهها را متقاعد کند که در آن مایه بگذارند. لَکان متذکر میشود که این برداشت از ارزش افزودۀ مارکس بود که به او اجازه داد وجود لذت افزوده را کشف کند، لذتی که پس از ایثار اولیۀ لذت در سوژه ظاهر میشود.
▫️Eraserhead (1977)
▫️Dir. David